الله اکبر!!!

 

ما در صحنه های جنگ، در لحظات زيادی از امدادهای غيبی برخوردار بوديم. در عمليات "روح الله" در جبهه نوسود، يک شب قبل از عمليات در تاريخ دهم تيرماه 1360 يکی از برادرهای رزمنده ی ما، آن شب در عالم خواب ديد که امام{خمينی} به خواب او آمده و می فرمايد: حمله کنيد، آقا امام زمان(عج) پيشاپيش شما است!

اين برادر صبح که بيدار شد، خطاب به برادران ديگر در مسجد نودشه گفت که امام به خواب او آمده و چنين مطالبی را فرموده اند. تمام برادرها تجهيزات بستند و آمدند به من گفتند: ما در همين روشنايی روز حرکت می کنيم تا برويم با عراقی ها بجنگيم، چرا که امام(ره) چنين فرموده اند. من با اصرار، آنها را قانع کردم که حمله را در شب انجام بدهند.

 در شب عمليات، نيروهای اسلام به رغم تعداد کم، چنان حمله ای بر دو گردان عراق بردند که شايد در تاريخ جنگهای جهان بی سابقه باشد و پيروز شدند. يک افسر عراقی که او را اسير گرفتيم می گفت: به نظر من شما حداقل با دو گردان به ما حمله کرديد.
وقتی با اصرار زياد او را قانع کرديم که نيروهای ما کمتر از يک گردان بوده، آن افسر عراقی به گريه افتاد و گفت: وقتی در آغاز حمله، شما داشتيد الله اکبر می گفتيد تمام کوهها داشتند با شما تکبير می گفتند! ما فکر کرديم که تمام کوهها از نيروهای شما پر شده، اين بود که آمديم و تسليم شديم!

به روايت شهيد حاج ابراهيم همت- مرداد 1361

 

************************ ضمیمه:

1. خدایا مرا همتی کن عطا .... که با چشم "همت" ببینم تو را ...

2. دارم فکر می کنم.... من چقدر خوشبختم.... و چقدر خوشبخیم ... ما بچه شیعه ها!.... چقدر بهانه داریم برای گریه کردن... اصلا گاهی بهانه هم لازم نیست... گاهی بی بهانه هم می شود گریه کرد... می شود دلتنگ شد.... می شود عاشقی کرد.... می شود.....بی بهانه...... بابی انت و امی و نفسی مولای شهیدم......

3. چقدر این صدا رو دوست دارم... صدای دلنشینیه.... خوب گوش کن!.... صدای.... پای..... رمضان!!!

جاذبه زمین!

"الهی اگر جز سوختگان را به ضیا فت عنداللهی نمی خوانی ما را آنچنان بسوزان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی"

* خودم رو بستم به هزار و یک جور مسکن......کتاب و فیلم و دستنوشته و طراحی و.......اما چه فایده همه اینها بازم تو رو یادم می اندازه......

تو کتابهایی که می خونم تویی......تو فیلمهایی که می بینم تویی......سرتاسر نوشته هام مستقیم و غیر مستقیم تویی......خود خودت که نه! به قول همون دوستم تو که تو این جور چیزها جا نمیشی!......فقط دارم سرم رو گرم می کنم که داغ اتفاقات این چند وقته از سرم بپره......داغ نبودنت...داغ ندیدنت...داغ اینکه...منو نخواستی...داغ جا موندنم......حالا هرچی وجدانم بهم میگه تو جا نموندی...توهم رفتی منتها یه جور دیگه...تو کتم نمیره...حالیم نیست...من عقلم به این چیزها نمیرسه......

 

هر جور حساب می کنم می بینم جا موندم......اونی که نمی خواست بره رفتنی شد......انگار اومدن یقه اش رو گرفتن به زور بردنش...... نخواستینم دیگه!......قبول کن!.....

گله ای نیست ها......اگر هم هست از خودمه......از ضایعاتی که همه وجودم رو پر کرده و پام رو بند کرده رو زمین!

حال آواره ها رو دارم این روزها......به یه خلوت اساسی احتیاج دارم......به یه سکوت عمیق......دارم خفه میشم......حال تشنه ای رو دارم که بستنش به صندلی و یه قالب یخ گذاشتن درست رو بروش.......تو می فهمی چی می گم نه؟......

هنوز هم تو شکم...... هنوز هم نمی دونم حالم خوبه یا بد‍! فقط می دونم هنوز هم رو پام بند نیستم!......گیر کردم تو یکی دو سانتی زمین!!! .... خداییش این زمین هم عجب جاذبه ای داره!!!

می دونم از هر زاویه ای که نگام می کنی مورد پسند نیستم......ولی تو بیا و یه  لطفی کن......بیا به زیبایی خودت ما رو بخواه!......بذار کنده شه این پاهای لعنتی از زمین......

 

* من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.....نکند فرق به حالم......چه برانی....چه بخوانی......چه به اوجم برسانی......چه به خاکم بکشانی....من نه آنم که برنجم!!!...تو نه آنی که برانی!!!

 

* خداااااااااااااااا

                    من غرق در گناهم....کی می کنی نگاهم

                                                        بر عکس چشمهایم....چشمی صبور داری.....

 

* اله‍ــــــــــــــــــــــی و ربی من لی غیرک

"مکه برای شما، فکه  برای من! بال نمی خواهم، همین پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند" شهید آوینی

یاد یه قضیه ای افتادم:

چند سال پیش تو دوره اصلاحات، وزیر فرهنگ دولت ملعون گفته بود:جوانهای ایرانی لحظه تحویل سال رو تو تخت جمشید دورهم جمع میشن!

و حضرت آقا که دستشون رو خونده بود بلافاصله اعلام می کنن: کاروان راهیان نور هیچ گاه از حرکت نمی ایسته و امسال هم مثل سالهای قبل خیلی ها عیدشون رو کنار شهدا در مشهد مردان خدا خواهند بود.

                       

***

من همیشه افتخار کردم و می کنم به ملیتم، به ایرانی بودنم و می بالم به این همه سربلندی و می بالم به عظمت تخت جمشیدهای سرزمینم.

اما معتقدم ملیت حقیقی من و هویت واقعی من رو کسانی می سازند که امروز با تکیه به نام اونهاست که می تونم بنازم به سرزمین پرافتخارم....

هویت من قهرمانهایی هستند که عظمتشون بارها و بارها بلندتر از تخت جمشید عظیم و من به عنوان یک جوان ایرانی مسلمان فدا خواهم کرد هزاران تخت جمشید رو به پای زنده نگه داشتن نام این پهلوانان سرافراز...

زنده باد ایران و زنده باد یاد و نام شهیدان این سرزمین....

 

ضمیمه به این پست:

* برو بچه هامون فردا دارن میرن....ما جا موندیم....نخواستنمون..... بیرونمون کردن از قافله

زهرا میگه به دلم اومده میریم...این کاروان نشد کاروان بعدی...ولی میریم.....انشاالله

* هرکی گذرش افتاد به کوی شهدا..... هر کی قراره یا مقلب القلوبش رو با شهدا بخونه....ما رو فراموش نکنه از دعا!

* عیدتون هم از حالا مبارک.....سال خوبی داشته باشین..................اللهم عجل لولیک الفرج

 

*  ختم 14 صلوات نذر تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) یادتون نره، بسم الله

دلم....پر!!!

در اندرون من خسته دل ندانم کیست....که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

چقدر حالم بده!....نه حالم خیلی هم خوبه!!!....نمی دونم کدومش!

رو پام بند نیستم...اصلا انگار رو...اصلا انگار نیستم!

دلم عجیب سر به هوا شده...هوش و حواسم پر! دلم....پر!!!

دلم......چه جاهایی که نمیره... میره شاید ... سر به زیر شه، سر به راه!!! شما دعام کنید...آدم شه شاید...دلم!

***

همیشه حسم نسبت به شلمچه با ابقیه جاها فرق داشته!!! رو خاک شلمچه هر قدمی که برمی داری نمیتونی با اطمینان بگی اینجا خونی ریخته نشده یا اینجا درست زیر پای تو...استخوانی، پلاکی، پوتینی...شاید شهیدی، عزیزی...

...کربلا...دو قدم اون طرف تر...

این روزها اما دارم به این فکر می کنم که جبهه های غرب به خصوص کردستان چقدر غریب موندن و شهدای غرب چقدر غریب تر...!

 

ضمیمه به این پست:

* دل درد تو را به جان مداوا نکند....در عشق تو جان ز غم محابا نکند...ما را و غمت به کس نگوییم اگر...بوی جگر سوخته رسوا نکند

* الهی مرا دردی است که بهی مباد، این درد مرا صواب است، با خرسندی دردمندی به درد خود، کسی را چه حساب است...

ممنونم از تمام دوستان با محبتم

 

*  ختم 14 صلوات نذر تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) یادتون نره، بسم الله

 

 

آیا خواهد رسید؟!

ای شقایقهای آتش گرفته؛

    دل خونین ما،

        شقایقی است که داغ شهادت شما را بر دل دارد

    آیا آنروز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟

                              

 

شهادت نصیبتون! و

هفته دفاع مقدس گرامی باد!

ضمیمه به این پست

آخ خدا خدااااااااااااااا!!!    یعنی میشه؟! آخ اگه بشه!!!!! 

 

ختم ۱۴ صلوات نذر تعجیل در فرج آقا امام زمان یادتون نره!

"لبس القلوب علی الدروع"

... نمی دانم چقدر خاطرات روزهای جنگ در یاد شماها زنده مانده است. یک ملت در مقابل تهاجمی قرار گرفته بود، اما از ابزارهای متعارف هیچ چیز نداشت؛ سراغ تانک می رفتیم، نبود، یا کم بود یا ناقص بود، سراغ سلاح می رفتیم همین طور، سراغ هواپیما می رفتیم همین طور. کسانی هم که آنروزها در راس بعضی مارهای موثر بودند، دایم آیه یاس می خواندند؛ اما همین بارقه الهی و انگیزه اخلاقی، معنوی و دینی و همین خداجویی، دلهای جوانها را – همین پاسدارها، همین نیروهای مردمی و بسیج از همه قشرها، همین عناصر بسیار مومن و خالص ارتش را- آنچنان آماده کرد که جانها توانستند ضعف جسمها را جبران کنند. "لبس القلوب علی الدروع" (1) درباره اصحاب کربلاست؛ دلهاشان را روی زره هاشان پوشیدند.زره ها جسمها را نگه نمی دارد،اما دلها جسمها و زره ها را نگه می دارد. دلهای با ایمان و نورانی آماده شد و همتهای بلند به جنبش در آمد و جبهه عظیم و وسیعی را که یک سرش در دستگاه های جاسوسی و وزارت دفاع امریکا بود، یک سرش در ناتو بود، یک سرش در شوروی سابق بود، یک سرش درخزانه دولتهای نفتی منطقه بود، سوگلی همه اینها هم رژیم بعپی بود که از همه طرف کمک ها را به او می رساندند؛ همین دستهای خالی اما دلهای نورانی و پر امید و پولادین رفتند این جبهه عظیم را شکست دادند. این شوخی است؟ این همان معنویت است. وقتی آرمانها و نقطه اتکا معنوی در کشور و ملتی وجود داشت، از این گونه معجزات به وجود می آید.

*****

1.        شفاء الصدور، ج1، ص540

(رهبر معظم انقلاب اسلامی، به تاریخ 17/7/1380)

 

 

ضمیمه به این پست:

       تسلیت می گم شهادت مولامون امیرالمومنین رو. تو این شبها ....

                ما را به دعا کاش نسازند فراموش/ رندان سحرخیز که صاحب نفسانند

 

 

ختم 14 صلوات نذر تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) ، بسم الله

رمانی به بلندای هشت سال

آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران

امام خمینی(ره): "ما درجنگ ابهت دو ابرقدرت شرق وغرب را شکستیم. ما درجنگ به مردم جهان وخصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها وابرقدرتهاسالیان سال می توان مبارزه کرد."(*)

 

جنگ ایران وعراق در واقع از تیر ماه 1359 آغاز شد ، زمانی که برژینسکی در مرز اردن -عراق با صدام حسین ملاقات کرد و تعهد نمود از هجوم سراسری ارتش عراق علیه ایران حمایت کند . پیش بینی ها چنین بود که در این جنگ، عراق پیروز شود ، نظام جمهوری اسلامی متزلزل گردد وعناصر طرفدار غرب در مصادر امور قرار گیرند ، ولی چنین نشد ...

شروع جنگ تحقیقاً برای نابودی انقلاب بود از آن رو که شرقی ها وغربی ها از این انقلاب راضی نبودند ، غرب که بیشترین منافع را در ایران داشت ، انقلاب را مستقیماً علیه منافع خود دانست ، باید در ایران شرایطی به وجود می آمد که دیگران ناامید شوند وبگویند نمی شود بدون اتکا به شرق وغرب انقلابی باقی بماند ویکی از اهداف جنگ ، تحقق این امر بود وبرای سرکوبی ومهار انقلاب ، مارکسیسم و امپریالیسم غرب در این هدف به تلاقی رسیدند وصدام نقطه تقاطع خطوط فوق بود.

در 31 شهريور 1359 رژيم بعثي عراق با همان تصميم و طرحی که بیان شد و با همان اهداف جنگي تمام عيار را عليه ايران اسلامي آغاز كرد. صدام حسين رييس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربين‌هاي تلويزيون عراق با پاره كردن قرارداد 1975 الجزاير، آغاز تجاوز رژيم بعثي به خاك ايران را اعلام كرد .

جنگي نابرابر در شرايطي به ايران اسلامي تحميل شد كه از جانب استكبار جهاني بويژه آمريكا تحت فشار شديدي قرار داشت و در داخل کشور نيز جناح ‌هاي وابسته به غرب و شرق، با ايجاد هياهوي تبليغاتي و ايجاد درگيري‌هاي نظامي در صدد تضعيف نظام بودند و نيروهاي نظامي نيز به خاطر تبعات قهري انقلاب، هنوز مراحل بازسازي و ساماندهي را به طور كامل پشت سر ننهاده بودند. آمريكا براي به سازش كشاندن جمهوري اسلامي و در نهايت تسليم آن‌ها حمايت پنهان و آشكار خود را در كليه زمينه‌هاي سياسي، نظامي‌، ‌اقتصادي و ... از رژيم بعثي عراق به اجرا گذاشت. از سوي ديگر نيز ابرقدرت ديگر جهان‌ يعني شوروي كه متحد عراق محسوب مي‌شد، خصومتش را با نظام اسلامي كه شعار نه شرقي و نه غربي را سرلوحه كار خود قرار داده بود و در جريان اشغال افغانستان توسط شوروي، اين تجاوز را محكوم كرده بود، بيش از پيش نمود.

ارتش عراق كه بر اساس محاسبات خود از وضعيت داخلي و خارجي ايران، فتح يك هفته‌اي تهران را در سر مي‌پرورانيد، در روزهاي نخست تجاوز، بدون مانعي جدي در مرزها تا دروازه‌هاي اهواز و خرمشهر پيش تاخت. تحت چنين شرايطي امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و نداي ملكوتيش دل‌هاي شيفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از كيان جمهوري اسلامي نمود؛ بطوريكه، نيروهاي مردمي بدون امكانات و تجهيزات و حتي آموزش‌هاي نظامي به مقاومت پرداختند. عليرغم كارشكني‌هاي رييس جمهور وقت بني‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابي ايران شكل گرفت و نيروهاي جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند. پس از شكل‌گيري اتحاد و انسجام در ميان نيروهاي انقلابي و طرد نيروهاي وابسته، حماسه‌اي مقدس شكل گرفت كه در تاريخ ايران اسلامي بي‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی كه بركات و دستاوردهاي بي‌نهايتي را براي ملت ايران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ايمان و مخلص اين سرزمين ، ستون‌هاي نظام اسلامي را تا مدت‌ها مستحكم نمود.

منابع:

www.irdc.ir

www.tbzmed.ac.ir

یه صلوات بفرست به یاد بزرگمرد سرزمین کوشک سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی

* از این به بعد هر پست رو با کلام مبارکی از امام خمینی (ره) یا مقام معظم رهبری آغاز می کنیم.  البته سعی می کنیم کلامی رو بذاریم که مربوط به موضوع پست باشه اما اگر بی ارتباط بود شما به بزرگی خودتون ببخشید. ضمنا دوستان عزیز چون کاری که داریم انجام می دیم و هدفی که در نظر داریم (حمایت از ولایت و پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی) هدف خیلی بزرگ و مهمی هست از شما [محترمانه] خواهش می کنم که حتما نظراتتون رو در مورد وبلاگ اعلام کنید تا ما بتونیم بهتر کارمون رو دنبال کنیم (در مورد قالب وبلاگ حتما نظر بدین خیلی توش موندم به نظر شما با موضوع وبلاگ هم خونی داره؟) عزیزانم سعی کنید نظراتتون رو کاربردی کنید! بحث های موافق و مخالف در مورد موضوعات وبلاگ اما بی زحمت منصفانه! شماره پیامکم رو هم که تو بخش درباره وبلاگ گذاشتم. پس منتظر نظراتتون هستم.

با تشکر