سوختنی این چنینم آرزوست!!!
اكنون در فراغ ياران دلخسته ام و دلشكته ام با كدامين عزم كنم كه ميخواهم بيايم اي ياران صبر كنيد، صبر، منهم خواهم آمد.
مرا در اين دنياي فاني تنها نگذاريد ، اكنون تنهاي تنهايم و روحم مشتعل عشق ديدار با اوست ، او را بندگي مي كنم از آن جهت كه به من هستي داد و به او عشق مي ورزم از آنكه به من دوستاني اينچنين داد و از او ميخواهم كه مرا پيش شما آورد.
آري آري چنين است اي برادر روزي مغرور مي شدي به مقام و روزي مغرور مي شوي به ثروت و آنچه براي تو باقي مي ماند اين است ، دنيا تورا فريب داده ، دنيا تو را گول زده است ، آري شيطانها از راه بي راهت كردند و در اعماق گمراهي رهنمونت داده اند ، آري برادر بيا و باهم جامه تن را رها كنيم و عزم جزم كنيم كه هرگز خلاف نكنيم و هرگز گمراه نشويم و از او هم بخواهيم كه اوست مسبب اسباب، اوست مخلق اخلاق ، سخني ديگر دارم و آن اينست:
در روزگاراني دوست داشتم دكتر شوم ، مهندس شوم ، پولدار شوم و آرزوها داشتم ، اما ، اما عشق سوزاند مرا سوزاندني عجيب ...
"شهید" سیدمحمدجعفرهاشمی گلپایگانی ۱۴/۰۴/۱۳۶۵
********************** ضمیمه:
1. این وصیت نامه به دل من که خیلی نشست........ الهی ما را هم آنچنان بسوزان که به قول خواجه عبدالله "خاکستری مباد"
2. چند روز پیش سهمیه این ماهمون رو هم داد خدا! انگار باهام قرارداد بسته این چند وقته .... که ماهی یکبار... بکوبدم !!!.
خوب می دونی من چی ام !..... خوب می دونم هوام رو داری..... تویی که احساست می کنم توی تک تک سلولهای وجودم...... منی که بند بند وجودم بند به نگاهت.... نگاهت رو ازم نگیر..... "مولای یا مولای انت المالک و انا المملوک ، و هل یرحم المملوک الا المالک؟؟؟؟ "
3. من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم......نکند فرق به حالم.....چه برانی ... چه بخوانی ... چه به اوجم برسانی... چه به خاکم بکشانی.........من نه آنم که برنجم...... تو نه آنی که برانی.....
خداااااااااااا! من که می دونم............................هر چی می خوای بکن با زندگیم....خرابتم..... این تو، این زندگی من!!!......گناتم خداااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
* ختم 14 صلوات نذر تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) ، بسم الله