مرگ بر امریکا

                                                                 

يکی جلوتر پرچم را می برد و تيم ورزشی همان کشور پشت سرش حرکت می کرد.استاديوم صدهزار نفری آزادی پر شده بود از جمعيت. تيم امريکا که وارد شده بود، ناصر پرچم آمريکا را آتش زده بود و انداخته بود پايين. کی؟ يک سال قبل از انقلاب.

***

يکی از دوستانش را گرفته بودند. گفته بودند " کدوم گوری رفته؟ توی کدوم سوراخی قايم شده؟"

گفته بود " من از کجا بدونم؟"

بنده خدا را تا خورده بود، زده بودند. با سروصورت له و لورده آمده بود سراغش. گفته بود "دنبالتن"

شوخی که نبود، ساواک بود. يک راست آمده بودند بالای سرش.

***

وقتی آمده بود بيرون، ديگر ول کن قضيه نبود. حکومت نظامی که می شد، تازه او کارش را شروع می کرد. بالای سر کوچه ها می نوشت بن بست است يا به کجا راه دارد يا چند تا راه دارد. می خواست توی حکومت نظامی، مردم راحت تر فرار کنند؛ گير مأمورها نيفتند.کلی پلاکارد درست کرده بود. از اين جور چيزها رويش نوشته بود...

(خاطره ای از شهيد ناصر کاظمی)

 

********************* ضمیمه:

+ زینب ...! ای بانوی صبر! شرمنده ایم که بهای حسینی شدنمان بی حسین شدن تو بود! و شرمنده تر از آن که، تو بی حسین شدی و ما...

لابلای عزاداری هاتون ما رو هم دعا کنید.... بسی محتاجیم به دعا

+ این وبلاگ تا اطلاع ثانوی سیاه پوش حسین فاطمه است

 

...

             

مامان داره لباس سیاه بابا رو اتو می زنه ... نوای حاج محمد پر کرده سکوت بین من و مامان رو....

ای تکیه گاه، پشت و پناه برادرم حسین.....توی دل من پا گذاشته درد و غم حسین

آروم نداره لحظه ای حتی دلم تواین زمین برادر.......من موندم و اندوهی از غصه وغم ای نازنین مادر

غرق شدم لابلای عکسایی که از حرم ریختم تو سیستمم..... می گردم و از بین همه عکسها این عکس رو انتخاب می کنم... چقدر این پرچم سرخ دلربایی می کنه.... یاد این مداحی حاج محمود میفتم:

شال ماتمت آبرو به من داد.......... موج پرچمت دل رو داده بر باد

خیره شدم به این عکس و یه چیزهایی تو ذهنم تند و تند مرور میشه....

یاد اون دوشنبه قشنگ بعد از عاشورا میفتم ... یاد اون خیابون شلوغ و اون عکس و اون ... صدا و ..... یاد عاشورای 88 و صدای عصبانی حاج علیرضا ایزپناه که تو هیئت داد می زد و می گفت: غیرتی سینه بزن، عکس امامت رو پاره کردن..... یاد گلزار شهدا میفتم و اون دوستی که می گفت بسه دیگه چقدر سنگ شهدا رو به سینه میزنید؟ کی گفته اینا واسه اسلام رفتن؟! و نا خودآگاه یاد لقب زیبای سیدالشهدا میفتم.....

یه خیمه بزرگ سبز نقش می بنده تو ذهنم که یه علم سرخ یا قمر بنی هاشم رو نوکش داره پر پر میزنه..... خیمه ای که هر سال مثل اینروزها کنار یکی از میدونهای اصلی شهر برپا میشه و همیشه منو یاد غروب کربلا میندازه و آتیش و نامرد و صورت سرخ و سیلی و خار و تاول های کف پای یک مشت بچه و....... بازم بگم؟!؟!؟!

یادم میاد خودم و قول و قرارهایی که هر محرم با ارباب می ذارم..... یادم میاد که آقا همیشه سر حرفش بوده و من...... یادم میاد الطاف ارباب رو به خودم و باز شرمنده... سر افکنده......

یادم میاد که هر محرم همه این حرفهای تکراری رو مرور می کنم و باز........

..... مامان لباس سیاه بابا رو می گیره سمت من و میگه آویزونش کن به چوب لباسی.... خیره  میشم به لیاس بابا و یادم میاد امشب زینبیون مراسم سیاهپوشان داره.... و یادم میاد چقدر بی صبرانه منتظر این شبها بودم... این شبهای پر از دلهره زینب (س)....

 

************************ ضمیمه:

+ حضرت سید علی آقای خامنه ای : " کربلا الگوی همیشگی ماست. کربلا مثالی است برای اینکه در مقابل عظمت دشمن، انسان نباید دچار تردید شود"

+ این وبلاگ تا اطلاع ثانوی سیاه پوش حسین فاطمه است

+ کم کم سیاهی علمت دیده می شود ، آثار خیمه های غمت دیده می شود ، افتاده سینه ام به تپشهای انتظار ، از روی تل دل حرمت دیده میشود.......

امیدوارم محرمتون پر باشه از معرفت....

 

مثل یک نظامی کارکشته

صبح زود بود. دو سه نفر آمده بودند برای بازدید. فکر کردیم از فرماندهان ارتش هستند. جبهه دب حردان در اهواز، خط مقدم ما به حساب می آمد و نقطه ای حساس و پرخطر بود.

خوب که دقت کردم آقا را شناختم. لباس نظامی داشت و کلت به کمر بسته بود. مثل یک نظامی کارکشته، خط را بررسی می کرد. رفت سنگر دیده بانی، بدون ترس، تمام قد ایستاد و مواضع دشمن را با دوربین از نظر گذراند.

به مسئول تدارکات فرمود به ستاد برود و برای بچه های خط کمی امکانات بگیرد. به ما هم تاکید کرد که در نقطه  حساسی مستقر شده اید؛ مواظب سمت راست باشید، دشمن شما را دور نزند.

 

راوی : سردار شهید شوشتری

 

**********************ضمیمه:

+ حضرت سید علی آقای خامنه ای: " می فروشی گفت کالایم می است، رونق بازار من ساز و نی است، من خمینی را دوست می دارم که او هم خم است و هم می است و هم نی است..."

اینو دوستی برام پیامک کرد.... بسیار لذت بردیم.....

+ محرم نزدیکه.... و چه تب و تابی به پاست.... به قول مداح که می گفت شهرمون داره قشنگ میشه!!!.... این روزها – این اعتقاد منه- حضرت زهرا(س) داره میگرده از بین شیعه ها و شاید حتی غیر شیعه ها، از بین همه بچه مسلمونا و شاید حتی گنهکارها، از بین همه گریه کنا و شاید حتی همه اونایی که..... داره میگرده از بین این همه، نوکرهای امسال مجلس ارباب رو پیدا می کنه ...... کار کردن واسه ارباب که هر کی هر کی نیست!!!....

آقا جان! من که همیشه باهات قرار گذاشتم و آخرش زدم زیر قولم... هر دوتامون می دونیم که من آدم بشو نیستم ولی آقا جان، منم و یه دل که...... آقا!.... میشه منو هم راه بدی؟؟؟ [سرافکنده] [شرمنده][....]

+ تصور کن...... محشر..... یه جماعتی نشستن تو یه بیابون...... حضرت زهرا(س) داره میگرده بین جمعیت..... یکی یکی نوکراشو جدا می کنه ..... آخ! دل تو دلت نیست..... هی میگی الان صدام میکنه..... نکرد..... این دفه دیگه صدام میکنه.... نکرد......وای خدا! اگه صدام نکنه اگه نگه تو هم پاشو.......... الان دقیقا در همچین حالتی داریم به سر می بریم............  یـ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ــــــــا حس‍ــــــــــــــین(ع)

لبیک علی...

دستی به هوا رفت و دو پیمانه بهم خورد

در لحظه "می" نظم دو پیمانه بهم خورد

دستور رسید از ته مجلس به تسلسل

پیمانه "می" تا سر میخانه بهم خورد

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست

دست همه قوم صمیمانه بهم خورد

لبیک "علی"  قطره باران به زمین ریخت

لبیک "علی"  نور و تن دانه بهم خورد

یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد

یعنی سر سنگ و سر دیوانه بهم خورد

پس باده پرید از سر مستان و پس از آن

بادی نوزید و در یک خانه بهم خورد

 

 

**********************ضمیمه:

+ ابتدای کربلا مدینه نبود.... ابتدای کربلا غدیر بود!!!...... دارم به چند روز دیگر فکر می کنم...........

نمیشه... حتی تو اعیادمون هم نمیشه ..... حتی برای یک روز هم نمیشه فراموش کنیم که چه ظلمی به این خاندان روا شد... و به ما ....

"آیا تا به حال به این سوال فکر کرده اید که چرا در زندگی­هایمان اصلاً  به ما خوش نمی گذرد؟ همه ی ما با نگرانی به آینده خود نگاه می کنیم. همه ی شما  نگران آینده هستید. نگران همسرتان، نگران فرزندتان، نگران شغلتان و وضعیت اقتصادی خود می باشیداصلاً زندگی همه­اش شده کوفت. چرا شده کوفت؟ به همان دلیلی که اگر بچه دستش از پدر و مادرش جدا شد، شما چلو کباب هم به او بدهید، قابل مقایسه نیست با نون پنیر سبزی که سر سفره با پدر و مادرش می خورد. هیچ چیز جای پدر و مادر را نمی­گیرد. هیچ چیز هم جای ولی خدا را نمی گیرد. در سقیفه ولی خدا را از امت جدا کردند لذا ما نگاهمان به شهادت حضرت زهرا (س) نگاهمان به غدیر است. اینها بررسی تاریخ یا تحلیل تاریخ یا کالبد شکافی تاریخ  نیست. ما دنبال این هستیم که به مردم بگوییم آی مردم از کجا بدبخت شدید؟ می­خواهیم بگوییم این برای ما خیلی مهم است. همه چیز اینجاست. اصلاً همه بدبختی ها از این جا شروع شده." (از بیانات ارزنده مقام معظم رهبری)

+ خدا لطف کرد توفیق شامل حالمان شد، تونستیم یه کاری انجام بدیم واسه عید غدیر حدودا 3 هفته درگیر کار بودیم... چنان این کار حال ما را دگرگون کرد که..... کلا حال و هوامون عوض شده... روحیه در حد المپیک و ..... الهی شکر....

عید سعید غدیر مبارک