مرو فاطمه.............عشق علی
یـــــــــا حضــــــــــرت مادر(س)
نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانهها بگذاشتند
هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
دو عزیز فاطمه همراهشان
مشعل سوزانشان از آهشان
ابرها گریند بر حال علی
میرود در خاک آمال علی
چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق
دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُردهای تابوت، روی دوش داشت
آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی
آه آه ای همرهان، آهستهتر
میبرید اسرار را، سر بستهتر
این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من
همرهان، این لیلهی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است
اشک من زین گل، شده گلفامتر
هستیام را میبرید، آرامتر
وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چارهای غیر از نماز صبر نیست
چشم من از چرخ، پُر کوکبترست
بعد از امشب روزم از شب، شبترست
مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید
**************ضمبمه:
* فاطمیه...کوچه....کتک.....چادر خاکی.....لگد.....در....آتیش....محســــــن ..........آخ مادرم
تسلیت شبهای سیاه فاطمیه....
فاطمیه حس می کنی چادر خاکی پرچم شده.............فاطمیه حس می کنی باز دوباره محرم شده............
* تو ادامه مطلب متنی رو گذاشتم فکر می کنم از سخنرانی های حضرت آقاست مربوط به فاطمیه 1427 ظاهرش یه ذره طولانیه اما انقدر پر باره که ارزش چندین بار خوندن رو هم داره........بخونید تا هم جوابی برای آدمهای(!) لعینی که به هر بهانه ای سعی می کنن ما و اعتقادات و دلخوشی هامونو زیر سوال ببرند داشته باشین هم عزاداریهاتون پر مایه تر باشه این شبها.......
بازهم تسلیت...............