امروز سر ماجرایی گذرمون افتاد به دانشگاه آزاد....عجب دانشگاهی!!!

گفتیم حالا که اینجاییم...یه سر به شهدای گمنام هم بزنیم!....خیلی وقت بود نرفته بودم.....امروز رفتم و دلم خیلی گرفت!

چیزی نزدیک 3 ساله (7خرداد88) که این شهدا اینجا مهمون ما هستن....البته مهمون که نه شهدا سرورن اما....

نزدیک به 3 ساله و تو این 3 سال فضای دانشگاه روز به روز بزرگتر و وسیع تر و زیباتر شده... انقدر بزرگ شده که آدم توش گم میشه و محوطه اش انقدری زیبا هست که جون بده واسه قدم زدن ...اونم واسه من که عاشق قدم زدن تو ارتفاعم....!

 

این فقط یه نما از دانشگاست

 

 

دانشگاه مدام در حال رشده اما... یه ذره بالاتر، دورتر از بقیه ساختمانهای دانشگاه؛ روی یه بلندی، روی یه زمین ریگی 2 تا قبره که روش نوشته: شهید گمنام.....

از اون بالا که به ساختمان های دانشگاه نگاه می کردی راحت تر می شد غربت و تنهایی این شهدا رو احساس کرد. اون پایین چه خبر بود و این بالا چه خبر؟!...بعد از 3 سال تازه یادشون افتاده بود تیرآهن ببرن اون بالا بذارن تا بعد...!

حالا یکی نیست به اینا بگه کارتون درست.... دانشگاهتون خوشگل...دانشگاهتون خواستنی ...اما می دونید همه قشنگی دانشگاه شما به همین دو تا قبره؟!......به وجود همین شهدایی که بی هیچ ادعایی رفتن و تنها نشونه ای که ازشون به جا موند همین بود....فرزند روح الله!

 

***********************ضمیمه:

* نرسیده به شهدای گمنام عکس چند تا از شهدا رو زده بودن، یه لحظه راحیل ایستاد دستاش رو برد بالا و خیلی جدی گفت: اللهم الرزقنا عکس ما رو هم بزنن اینجا!!!.........کلی خندیدیم.....به خودمون... به اینکه همیشه همه چیمون صرفا جهت ریا بوده!....بده در راه ریا!!!...(البته خودم رو عرض می کنم، راحیل که خیلی گله!)

 

*  ختم 14 صلوات نذر تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) یادتون نره، بسم الله