زیارت می کنم ... قربت الا الله... الله اکبر!!!
این دوست خیلی عزیز من می گفت: یه شرایطی جور شده یه سفر برم کربلا... اما دلم راضی نمیشه به رفتن... می گفت انگار هنوز شرایط وجودیم آماده رفتن نیست... می گفت فکر می کنم باید انقدر آماده باشم تا وقتی رفتم بتونم خیلی خوب حق اون مکانهای مقدس رو ادا کنم...!
.... با حرفاش کاملا موافقم... باید خیلی با معرفت بود تا این حق ادا بشه و اون زیارت حقیقتا یه زیارت ناب از آب در بیاد...
من لیاقتش رو نداشتم و تا حالا زیارت کربلا نصیبم نشده اما فکر میکنم دلت باید خیلی بزرگ باشه و شعورت وسیع که بتونی در برابر امامی بایستی و زیارتش کنی که پذیرش ولایتش مجوز ورود به بهشته.... باید دستات خیلی جون داشته باشه که بچسبونی به سینه و با همه وجود سلام بدی : "السلام علیک یا اول مظلوم عالم"...
عظمت حضرت امیر غیر قابل وصفه!... تو همین شبا دارم یه چیزهایی می شنوم از مولا که دلم می خواد سر به بیابون بذارم... منی که ادعام میشه بچه شیعه ام ... هیچ معرفتی نسبت به امامم ندارم.... من که حتی روم نمیشه بگم خاک کف پای امیرم.... یعنی نمی تونم حتی خاک کف پای این مــــــــــــــــرد باشم .... در برابر این شخصیت باید چی بود..... فکر می کنم باید همه دلت رو تقدیم کنی...
و کربلا .... مکانی که یه عمر تو سر خودمون زدیم ... اللهم الرزقنا....!
و اربابی که.... تمام کائنات بهش مباهات می کنه.... مقابل این شخصیت نمیشه با پای جسمانی ایستاد... باید دلت رو... باید.... من حتی تو نوشتن کم آوردم............
کاش انقدر شعورمون و معرفتمون رو بالا ببریم که لااقل یه ذره شایسته اون زیارتی که نصیبمون میشه (انشاالله) باشیم...
****************** ضمیمه:
* تسلیت می گم ایام شهادت حضرت بابا رو........ یتیمی درد بی درمون یتیمی..........
الهی ای فلک دیگر نگردی اگر گرد سر حیدر نگردی ....... الهی ای نفس بی نام مولا اگر از سینه رفتی برنگردی... برنگردی... برنگردی
* هر چی به آخرهای ماه رمضون نزدیکتر میشیم بیشتر دلم هوای محرم رو میکنه..... امشب انگار برادران روشن ضمیر هم هوای محرم کرده بودند... نوحه شب اول و.... خدا خیرشون بده!
* نسیم دلچسبی میاد... اون بیرون.... میرم هوا بخورم کمی... زیر نور ماه...
دعامون کنید این شبها... که از اسارت خودمون رها شیم..... یا علی مدد